کافیست چمدان ت راببندی!
همه آماده میشوند برای ازیاد بردن ت... !
آنکه دوستت دارد زود تر...
از بوسه های قلابی تلفنی خسته شدم...
از بغل های محکم اس ام اسی....
از عشق بازی های چت..
از همه خسته ام ... تو کنارم باش...!!!
هوای تنت کافیســـــــــــت ....!!!
زميـــــــــــــــــــــــــــن !
خميازه اي بکش به زير پاي من فقط همين !
مدتي ست خسته ام از همه
اﯾــﻨـــﻘـــﺪﺭ ” ﺗـــﻌـــﻮﯾـــﺾ ” ﻧــﮑــﻦ …
ﺑـــﻪ ﺧــــﺪﺍ ﮔـــﺎﻫـــﯽ ﻣــﯿــﺘــﻮﺍﻥ ﺭﺍﺑــﻄــﻪ ﻫــﺎ ﺭﺍ ” ﺗــﻌــﻤــﯿــﺮ ” ﮐـــﺮﺩ
ﺣـــﺘــﯽ ﺑـــﺎ ﯾـــﮏ ﻟـــﺒــﺨـــﻨـــد.....
چرا غمگینی ؟ : عاشق شدم
آیا عشق شیرین است ؟ : بله شیرین تر از زندگی
چرا تنهایی ؟ : ویژگی عاشق هاست
لذت تنهایی چیست ؟ : فکر به او و خاطرات او
چرا می روی ؟ : برای اینکه او رفت
دلت کجاست ؟ : پیش او
قلبت کجاست ؟ : او برده
پس حتما بی رحم بوده نه ؟ : نه اصلا
چرا ؟ : چون باز هم او را میپرستم . .
فقط رفت بدون کلامی که بوی اشک دهد …
فقط رفت بدون نگاهی که رنگ حسرت داشته باشد …
فقط رفت … فقط رفت و من شنیدم که توی دلش گفت : راحت شدم …
از تنــ ـها بـودنـ م راضــ ـی نیــ ـستــ م ؛
امـ ـا …
خـوشـحــ ـالـ م کـ ه بـا خیلــ ـی هـا نیـستــ م … !!!
چشم انتظارم
چشم انتظار لحظه ایی که بهم بگی:
سیگار داری؟؟
توی چشمات زل بزنم بگم:
تنهایت گذاشت..؟
هَــرکه مــی خــواهـی بـــاش
ایـن عادت مُـــشتَــرک انسـانهــاســت
تـــو نیــز ، روزی , ســاعـتی , لـَحظــه ای
احــساس خـواهـی کـرد کـــه . . .
هیــچکـَـس دوسـتت نَــدارد …!
هیچ وقـــــــــــــت
آرزوی خوشبختی نکن برای مـــن ..
بــی خــــــــــودت!
مــرا کَس بسیــار اَست ؛
اَفسوس !
کـه دل یک نـا کَس می خواهَـد …!
نـــه نمیــــدانــــی!
هیـــــچ کـــس نمـی دانــــد
پشتــــــــ ایـن چهــــره ی آرام ،
در دلــــــــــم چــه مـی گـذرد!
نـــه نمیــــدانــــی!
هیـــــچ کـــس نمـی دانــــد
ایـــن آرامــش ظــاهــر و ایــن دلنــا آرام
چقــــدر خستـــــــه ام میـــکنــد…!
خـدایـــــا ...
” تـنـهـــــــا ” نـگــــــذار دلــــی را کـــه
هیچ کس
” دردش ” را نمـــــی فهمـــــد ...
همــــیشـه دقــیقآ وقـــــتی پـُر از حـــرفی
وقتـــی بغــــض میکـــُنی وقتـــی دآغونــــی
وقــــتی دلــِت شکــــستـ ه دقیقــــا
همیـــن وقـــــتآ انقــــدر حـ ـرف دآری کـــه فقــط میتونــی بگـ ـی
"بیخـــیال"
نبـــــــــار بــــــــــــــــــــــــــــــاران . . .
لعنــــــــــتــــــــــــی نبـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــار. . .
امشب با دیگـــــــــــــری بیــــرون است . . .
ســـَــــــــرمـــــــــــــــــــــــــا میخورد ! ! !
گـاهـی بــایـد رفـت ،
و بعضـی چیــزهــای بـردنـی را ، بــا خــود بــرد !
مثل یــــــاد..
مثل غــرور..
و آنچـه مـانــدنـی ست را ، جـــا گــذاشت...
مثل خاطره..
مثل لبخند
از یه جایی به بعد . . . فقط یه حس داری . . .
" حس بیتفاوتی "
نه از دوست داشتن ها خوشحال میشی و
نه از دوست نداشتن ها ناراحت...!!!!
مرگ انسان زمانی ست که
نه شب بهانه ای برای خوابیدن دارد
و نه صبح دلیلی برای بیدار شدن !
نبض شب های تنهایــــــــی من
همین که هنوز نفســــــــی هست تا توان دعا کردنم باشد
تا قدردان تمام داده ها و نداده هایش باشم
ادامه مطلب
خدایـــــا
این بند دل آدم کجاست؟؟
ک گاهی با یک
اسم..
نگاه..
با حضور یک نفر..
و یا با یک لبخند “پاره میشود”
فاصله خط عابر پیاده ندارد
دست مرا بگیر و از آن رد کن
قرار دیدار ما هر نیمه شب
خیالت که نمی گذارد بخوابم
هزار بار آمدم خطت بزنم از قلبم
خود خودت را
یادت را
اسمت را
اما…
فقط قلبم پر شد از خط خطی های عاشقانه…
وقتی دست هایت را می بردی هیچ فکر کردی؟
به بویش گرمایش قدرتش امیدش
و این پاییز تمام کت هایم جیب های بزرگ دارند … دستم تنهایی یخ می کند!
وای از روزی که
شریک خاطره هایت یک شماره خاموش باشد
و یک سیگار روشن
نخی به انگشت میبندم
تا به یاد بیاورم…
مدتهاست
از یاد برده ای مرا…!!!
√سلامتـــی همهـ اونایی کهــ...
√بـاهـاشـون مثــل{ کـَـفــ دسـتـــ } بــودیـــــم
امــــا اونــــا بــاهــامــون مثــــل {انـــگشـتـــ شَـسـتــــ} بــودنــد
تـــ و چـ ـ ه میـدآنی مـَن چـــندبآر بغـــض کـــردم
چـــند بآر شکــستمـ وقتــ ی پـــرسیدی " خ ـــ ــــ ـــوبی "؟!
دوره ،دوره ی گرگهاست …
مهربان که باشی ، می پندارند دشمنی!
گرگ که باشی ، خیالشان راحت میشود از خودشانی!!!
ما تاوان گرگ نبودنمان را می دهیم
دلیل تنهاییم را تازه فهمیدم
وقتی محبت کردم و تنها شدم،
وقتی دوست داشتم و تنها ماندم...
دانستم;
باید تنها شد و تنها ماند تا خدا را فهمید
هیچ وقت...
برای نگه داشتن کسی که فرق تو،
با بقیه رو نمی فهمه تلاش نکن!
جای دیگر _ گلی ترقی
آدمهایی هستند كه باید كنارشان
یك نقطه گذاشت و رفت.
آدمهایی كه هر چقدر هم كنارشان باشی
به موازیت نقطه چین میگذارند
باید بتوانی یك جایی نقطه بگذاری و تمامشان كنی
لازم نیست حتما بروی سر خط،
اما لازم است كه نقطه را بگذاری و تمامشان كنی
انگشتانم که لای ورق های دیوان حافظ میرود
دست دلم میلرزد!
اما به خواجه میسپارم تا امید را از دلم نگیرد
دلم میخواهد همیشه بگوید
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور!
بعد از مردنم سرم را جدا کنید و بگذارید روی شانه ام
شانه ای که سر می خواست ، سری که شانه میخواست …
هر دو را به آرزویشان برسانید !
خدای من !
نه آن قدر پاکم که کمکم کنی و نه آن قدر بدم که رهایم کنی …
میان این دو گمم !
هم خود را و هم تو را آزار میدهم …
هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنی باشم که تو خواستی
کاش میدانستم جه کسی سرنوشت را برایم بافت
ان وقت به او می گفتم :
یقه را ان قدر تنگ بافته ای که بغض هایم رانمیتوانم فرو دهم.
کتاب سرنوشت برای هر کسی چیزی نوشت
نوبت به ما که رسید قلم افتاد…
دیگر هیچ ننوشت!
خط تیره گذاشت و گفت:
تو باش اسیر سرنوشت…
به کسے اعتماد کن که بتواند سه چیز تو را تشخیص دهد
اندوه پنهان شده در لبخندت را،
عشق نهان در عصبانیتت را
و معناے حقیقے ســــــــــــــــکوتت را...
غــــــــــــــــــــــــــم که نوشتن ندارد,
نفوذ می کند در استخوان هایت
جاسوس می شود در قلبت ....
آرام آرام از چشم هایت می ریزد بیرون ....
کاش دلتنگی های من قدری دل تو را تنگ می کرد....
دنیامون پر شده از عشق و اشک و آه... و دلتنگی...
دلم امشب عجیب گرفت ...
امشب که نه
.
چند شبی است گرفته است
.
تو بگو با دل گرفته ام چه کنم ؟؟
.
آرام نمی شود ... آرام نیست ...
.
قرار ندارد
.
بیا ....
.
می آیی؟؟
چند روز است سیگار م دلم را می زند میلی ندارم...
اما بی انصافیست
آنطور که تو مرا ترک کردی ترکش کنم
شاید دلی در سینه نحیف اش با هر پک می تپد
اعتراف می کنم
دیگر هیچگاه سیگار م را ترک نخواهم کرد .....آتش داری ؟؟؟
عادت ندارم سیگارم را با آتش دیگران روشن کنم !
دلم با آتش دیگران سوخت برایم کافی بود
ادامه مطلب
دخـــــتر کـــبریــــت فـــــروش را یــــــادت هســـــت ؟
او کــــبریـــت را پـــشت بـــه پـــشت روشـــن میــــکرد ، مـــن امــــا سیـــــگارم را …
مــــن و او هـــــر دو دنــــبال خـــاطـــره هـــایـــیم …
او از ســـردی هـــوا مـــرد امـــا مــن طـــولـــی نـــمــیکشـــد … نـــگـــران نــبـــاش ؛ هـــمه وجـــودم ســـردی هـــوای
تـــوســـت
آدم بــــرفــی هـــم گفــــت : تــــو بـــه جـــای هـــویـــج بـــرایم سیگــــار بـــگـــذار ، خــــودم از پـــس بـــهار بـــر مـــی آیـــم !
ادامه مطلب
من آن غریبه ی دیروز آشنای امروز و فراموش شده ی فردایم
در آشنایی امروز می نویسم ت... ا در فراموشی فردا یادم کنی.
برای سالها می نویسم ...
سالها بعد که چشمان توعاشق می شوند ...
افسوس که قصه ی مادر بزرگ درست بود...
که همیشه یکی بود یکی نبود
ادامه مطلب
غربت یعنی
به دنبالِ کسی گشتن
و همه را شبیه او دیدن
همه را با او مقایسه کردن
و به همه لبخند زدن
و پیش ِ همه بغض کردن و باز
و همیشه
به دنبال او گشتن . . .
آنقدر خـسته ام ،که حاضرم ،سـرم را روی تکه سنگی ، بگذارم وبخوابم
اما
به دیوار وجود بعضی ها که بارهـا بر سرم آوار شد
تکیه ندهم...
من ناامید نیستم!!!
هر شب پر از امید میخوابم...
هر شب میخوابم به امید اینکه دیگر بیدار نشوم!!!
ادامه مطلب
دلـم گرفتــه اسـت یــا دلـگیــرم یـا شایـد هـم دلـم گیـر اسـت
نمــی دانــم …
اصـلاً هیــچ وقـت فــرق بیــن اینــها را نفهـمیــدم
فقـط مـی دانـم دلـم یـک جـوری مـی شـود
جــوری کـه مثــل همیــشـه نیــسـت
دلـم کـه اینـطــور مـی شـود ، غصـه هـای خــودم کـه هـیچ ،
غصـه ی همــه ی دنیــا مـی شـود غصـه ی مـن
بعــد دلــم بـدجــور غروب زده میشود
ﺣﺮﻓﺖ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ :
ﯾﺎﺩﺵ ﺑﺨﯿﺮ ، ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺶ ﮐﺮﺩﻡ ...
ﺍﻣﺎ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻨﺪ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﮐﺴﯽ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺗﻤﺎﺱ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ
ﺳﺴﺖ ﻣﯿﺸﻮﻡ ﮐﻪ ﻧﮑﻨﺪ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﯽ
خطش را عوض کرد!!
...من ماندم و " دوستت دارم" هایی که هرگز تحویل داده نشد..
ادامه مطلب
از تنهاییم ژاکتی بافته ام!به گرمی آغوش تو نیست اما بی منت است و همیشگی…
ساعتم را متوقف کرده ام ،
بی کوک ،
بی باطری ،
تا حتی هوس یک ثانیه حرکت هم به سرش نزند…!
گور پدر دقایق!
بی تو بودن شمارش نمی خواهد…!!!
ﺧــﺪﺍﯾــــــﺎ
ﺑﻪ ” ﺟﻬﻨﻤﺖ ”
ﺩﯾﮕﺮ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﻧﯿﺴﺖ
ﻣﺎ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﻬﺘﺮ
” ﻣﯿﺴﻮﺯﺍﻧﯿﻢ “
یادم می آید گفته بودی ساده و کوتاه نویسی را دوست داری
ساده و کوتاه تنها همین ۲ کلمه : برگرد ، غمگینم …
سرم را کـه تکیـه می دهم
بـه سینـه ی ِ مـردانـه اَت
همـه کوه هاکــم می آورند
وآغوش امن توست که
بهـانـه ایی می شــوَد
بـرای ِهزاربـاره پیــدا شـدن در حریمت...
اگر ميدانستم
اکنون تو پاهايت را بر کدام نقطه خاکی گذاشته ای
می آمدم آن خاک را
به چشم می کشيدم
پای آمدنت که نباشد....
اگر تمام جاده های عالم هم به خانه من ختم شود ....
باز هم نمی رسی !
ادامه مطلب